سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستانی که همواره می نوازد....آندره آرزومانیان

ارسال  شده توسط  بهنام صبوحی در 89/4/6 2:19 صبح

دستانی که همواره می نوازد....آندره آرزومانیان

سال 1366 بود سالهای بی رونق موسیقی.برای ضبط
نوار سرودی برای آموزش پرورش به همراه فردین خلعتبری که آهنگساز کار بود
به استودیو پاپ رفتم.زنده یاد محسن کلهر آن روز صدابردار بود و آندره طبق
معمول همه ی ضبط های استودیو اولین نوازنده ی کار بود.دیدن آندره با تمام
سادگی هایش برایم عجیب بود.بعد از  ضبط مترونم ها  آندره نتِ آکوردهای
پیانو را گرفت و وارد اتاق ضبط شد....نمی توانم حیرتم را از آن روز فراموش
کنم .برای منی که فکر می کردم پیانو نوازم دیدن نواختن او چیزی بیشتر از
یک شگفتی بود...او با زدن آکوردها به تنهایی یک ارکستر کامل بود با آن تاچ
مخصوص به خودش و دقت عجیب روی اجرا....

از آن روز آندره برای من یک الگو شد برای نوازندگی .سال 1376
اولینآلبومم را (مداد رنگی ) در همان استودیو پاپ ضبط کردم و لذت اولین
نوازندگی  آندره را در اولین روز ضبط حرفه ای ام تجربه کردم  .او آکورد و
ملودی های پیانو را زد و خط های باس  و ملودی را با کیبورد قدیمی یاماها
زد .آنروز برای من از همان روزهایی بود که احساس راه رفتن بالاتر از سطح
زمین را داشتم.نمی دانم در آن دو ماه چند صد دفعه همان نواخته های آندره
را گوش کردم و مست شدم.بی شک انها برای من بیش از اجرا یک کلاس درس بود.

سالهای بعد آمد و نوارهای بعدی من ضبط شد با لذت حضور آندره.

پاییز طلایی1 در همان سالها به بازار آمد ولی با کمال حیرت نامی از
نوازنده ی آن آندره در کاست نبود.همه در تعجب بودند و کاست هم مثل ریگ
فروش می کرد.ولی برای آندره مهم نبود او حتی به راحتی حاضر شد پاییز طلایی
2 را نیز بنوازد.یک بار از او پرسیدم :"چرا خودت که می توانی بهتر از این
ملودی ها را بسازی یک کاست بیرون نمی دهی؟"خندید و گفت:"اینا که کار مهمی
نیست اگه بخوام کاری بکنم یه کار خوب بیرون می دم"

چند سال بعد آندره به آمریکا رفت و نبودش واقعا حس شد. بابک بیات که
بیشتر از همه به ضبط با آندره عادت داشت با دهقان یار کار کرد.محمد رضا
علیقلی و مجید انتظامی هم خودش کار با کیبورد و کامپیوتر را شروع کردند
.شهبازیان هم برای ضبط کیبوردهایش من را جایگزین کرد ولی واقعیت این بود
که هیچ دستی جایگزین پنجه های او نشد.

مدتی بعد برگشت من در سال 1376 آخرین کار مشترکم با او را کردم
.نوازندگی سلوی ویدیو کلیپ ایران.ان سالها یکی دو بار دیگر هم اورا دیدم.

و آخرین دیدارمان دوازدهم خرداد بود در کنار جمعی از دوستان برای همراهیش تا قطعه ی هنرمندان.ولی او همچنان می نوازد ....


ارکستر سمفونیک ما...تمام آنچه نداشته ایم

ارسال  شده توسط  بهنام صبوحی در 89/4/6 2:19 صبح

ارکستر سمفونیک ما...تمام آنچه نداشته ایم<\/h2>


شنبه پنجم تیر ماه
1389 وقتی نصیبمان  شد تا بعد از 12 سال به اجرای ارکستر سمفونیک تهران به
رهبری شهداد روحانی بروم.راستش از لحظه ی ورود و گرفتن بروشور و دیدن اسم
نوازندگانی که بیش از 90% آنها را نمی شناختم برایم جای تعجب داشت .البته
مشکل از آنها نبود شاید توقع زیادی است که نسل جدیدی وارد نوازندگان نشوند
و نسل قدیمی باز نشسته نشوند ولی نبودن نوازندگانی که حداقل هنوز در
کارشان وزنه ای هستند و با همین بضاعت ایران آبروداری می کنند جای تعجب
داشت!!در تمام قطعات بیشتر  قسمت های سلوی  بد اجرا شد حتی سلوی ویلن که 
معروفترین نوازنده و ارکستر مایستر یعنی ارسلان کامکارآن را نواخت تا سلو
های هورن  و بدترین نوازندگی که از ترومپت ها و تومبون تا به حال شنیده
ام.امیدوارم دوستانی که احتمالا در این ارکستر هستند بر من خرده نگیرند
چون هیچ عقل بالغی نمی تواند از این ضعف ها چشم پوشی کند و البته بایستی
قبول کرد که بضاعتمان هم همین است!!

در عوض دیدن کار شهداد روحانی که جدای از
موزیسین بودن یک آکتور و شومن دوست داشتنی هم هست جای خیلی از چیزها را پر
کرد.قطعات جسته و گریخته و باب دل شنوندگان معمولی انتخاب شده بود و شاید
جذاب ترین شان برای همه قطعه اصفهان ساخته خودش بر اساس ملودی جواد معروفی
و ساقی نامه بود .قطعات ساخته خودش به علت ساده بودن اجرای قابل قبولی
داشت ولی در عوض سوییت سمفونیک شهرزاد که با تمام زیبایی هایش با یک اجرای
سردستی و معمولی به پایان رسید چنگی به دل من نزد. ولی مردم به عشق شهداد
آمده بودند و او هم با چیرگی تمام بین قطعات برای مردم حرف می زد و دلبری
و شوخی می کرد.از اینکه  بین اجرا پیانو را وسط سن آوردند و کج گذاشتند به
شوخی یاد کرد یا در انتهای برنامه که کف زدن ها قطع نمی شد به همه گفت که
بریم خونه فوتبال جام جهانی رو از دست ندیم!در ضمن جالب تر از همه قبل از
اجرای شهرزاد گفت که این اثر چهار بخش دارد و دوستانی که مایلند تشویق
کنند بعد از قسمت چهارم دست بزنند! و همه گوش کردند! به همین سادگی!!

یادم آمد سالهای قبل که زنده یاد فریدون
ناصری با آن اعصاب به هم ریخته چه جوری باید بین موومان ها سکوت نمی گذاشت
تا کسی دست نزند و یا فرهاد فخرالدینی که با یک دست رهبری می کرد و با دست
دیگر به مردم اشاره می کرد تا دست نزنند!ولی شهداد نشان داد برای مردم
موسیقی باید معرفی شود و آداب شنیدن آن هم ذکر شود و لبخندی از دوستی با
مردمی که همیشه رهبران ارکستر را جدی و نظامی گونه دیده اند.

آمدن شهداد روحانی را به فال نیک می گیریم
و امیدواریم حضور او به این چند اجرا بسنده نشود.از او انتظار معجزه
نداریم ولی او می تواند طراوت را به بخشی از موسیقی ما که همیشه مهجور
بوده بازگرداند.